خورشید مردد است، کمرنگ شده / به هر چیز که دست میزنم سنگ شده / انگار که حال و روز دنیا خوش نیست / شاید که دلت برای من تنگ شده؟
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد / به مجنون و لیلا شدنش می ارزد / دفتر قلب مرا واکن و نامی بنویس / سند عشق به امضاء شدنش می ارزد / گرچه من تجربه ای از نرسیدن هایم / کوشش رود به دریا شدنش می ارزد
چشم مستت به پاکی دریاست / قهر و نازت برای من زیباست / با تو هیچ از خدا نمیخواهم / با تو بودن برای من دنیایست
عهد کن یارم بمانی تا قیامت ای رها / اولین و آخرین عشقم بمانی با وفا / کلبه ای با هم بسازیم با ستونی استوار / گر کنارم تو نباشی، بی قرارم بیقرار
واژه ی دوستت دارم برای عظمت و شکوه قلب مهربانت چقدر بی رنگ است وقتی تو سرچشمه ی تمام خوبی ها هستی
خیلی وقته چشمهایم از فکرت بارانیست / سالهاست دریای دلم از عشقت طوفانیست / دیگر کاسه ی صبرم لبریز از درد بی تو بودن / خدایا انتظار دیدن یار چقدر طولانیست
قدر چشم های تو را هیچکس ندانست جز عاشقت / اما خوب میدونم که این عشق هرگز نبوده لایقت / ترسم از روزیست که خواهی ترک مرا / دست بیداد فلک موجی زند بر قایقت
آره من اونم که گفتم واسه چشم تو دیوونم، آره من قولی بهت دادم که تا تهش بمونم، تو ولی این روزا سرد شده نگاهت، راهزنا زدن به راهت.. اما من چی؟ من فقط یه کم شکستم، خوب نگام بکن، می بینی؟ من هنوز همون دیوونم..
گر همسفر عشق شدی مرد خطر باش ، هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش
چه کنم تو سلطان جهانی و من درویش خرابات ، تو ارباب وفایی و من نوکر ارباب