سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همه در دایره ی دوست گرفتار شدند ، بی نوا دل که در این دایره پرگار نشد ، عاشقان سایه گریز و سایه ی یار شدند ، یار از خون دل عشق خبردار نشد ، چشم ها مست ز هوشیاری و در خواب شدند ، خواب از یاد رخ دوست بیدار نشد


نوشته در شده در جمعه 90/2/30ساعت 5:18 عصر توسط عباس نظر | لینک ثابت

گرچه ما را نکنی یاد ولی ما هستیم ، دل به پیامی که نمیدی بستیم


نوشته در شده در جمعه 90/2/30ساعت 5:16 عصر توسط عباس نظر | لینک ثابت

تو با آواز خود شب را شکستی ، ولی من بی دریچه مانده ام باز ، هوای پر زدن هایم کجا رفت ؟ ز یاران باز هم جا مانده ام باز


نوشته در شده در جمعه 90/2/30ساعت 5:15 عصر توسط عباس نظر | لینک ثابت

بی تو آغاز می کنم من روزهای زرد را ، اشک و آه و ناله ها و درد را ، می نویسم بی تو بودن های من پایانم است ، بی تو حامل می شوم اندوه و اشک سرد را


نوشته در شده در جمعه 90/2/30ساعت 5:14 عصر توسط عباس نظر | لینک ثابت

تو با آواز خود شب را شکستی ، ولی من بی دریچه مانده ام باز ، هوای پر زدن هایم کجا رفت ؟ ز یاران باز هم جا مانده ام باز


نوشته در شده در جمعه 90/2/30ساعت 5:10 عصر توسط عباس نظر | لینک ثابت

هر کجا سازی شنیدی از دلی رازی شنیدی شعر و آوازی شنیدی چون شدی گرم شنیدن وقت آه از دل کشیدن یاد من کن.


نوشته در شده در جمعه 90/2/30ساعت 5:5 عصر توسط عباس نظر | لینک ثابت
<      1   2   3   4