گفته بودی فردا ، پشت این پنجره ها ، غنچه ای می روید ، و کسی می آید ، روشنی می آرد ، دیرگاهیست که من ، پشت این پنجره ها منتظرم ، ولی اینجا حتی ، رد پایی هم نیست
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت ، با صدایش آشنایم کرد و رفت ، نوبت تلخ رفاقت که رسید ، ناگهان تنها رهایم کرد و رفت
دلم در دیدن رویت همیشه می کند فریاد ، به یاد اولین دیدار که مهرت در دلم افتاد
چنان عاشق چنان دیوونه حالم ، که می خواهم از تو و از دل بنالم ، هنوزم با همین دیوونه حالیم ، یه رنگم صادقم صافم زلالم
دوستی فصل قشنگیست پر از لاله سرخ ، دوستی تلفیق شعور من و توست ، دوستی رنگ قشنگیست به رنگ خدا ، دوستی حس عجیبیست میان من و تو
اگر ماه بودی به صد ناز / شاید شبی بر لب بام من مینشستی
گریستن خوب نیست مگر بشود جوری گریست که چشم ها نفهمند
آنکه می خواهد روزی پریدن آموزد ، نخست می باید ایستادن ، راه رفتن ، دویدن و بالارفتن آموزد ، پرواز را با پرواز آغاز نمی کنند
شب شرابی خوردم و مستی مرا در بر گرفت / دوریت آمد به یادم هستی ام آتش گرفت.
بسیاری از مردم لایه ی نقره را در انتظار طلا از دست می دهند
وقتی زندگی صد دلیل برای گریه کردن به شما می دهد ، هزار دلیل برای خندیدن به آن نشان دهید